

من مورچه ای رو مسخره می کردم که سال ها عاشق یک تفاله ی چایی بود !
خودم رو فراموش کردم که زمانی عاشق آشغالی بودم که فکر می کردم آدمـه


احساسم را نمیفهمی به جهنم !!!
جهنم را که میدانی کجاست ؟؟؟


هی با تو هستم
لعنت به تو که هنوز با خاطرات اون زندگی میکنی


هــــــــــــــــی غریبه
روــــــــــــــــی کسی دســـــــــــــت گذاشتی
که همــــــــــــــــــــــــــه دنیای منه
...
بـــــــــــــــــــی وجدان........
انقدر راحت بهــــــــــــــــــــش نگو عــــــــــــــــــــــــــــزیزم


آزادی لخت گشتن در خیابان نیست ...!
آزادی گشت و گذار با دوست پسر و دختر نیست ...!
آزادی یعنی تو کافر هستی ولی به دین من احترام میگذاری ...!
آزادی یعنی یکی در خیابان بی حجاب یا با حجاب بود تو تمسخرش نمیکنی ...!
آزادی یعنی تو پیکت را پر میکنی من نمازم را سر وقت میخوانم ...!


حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم!
این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم می شود،نه نوشتن..
دلم لمس آغوشت را می خواهد
فقط همین


همه مرا ... به خنده هاي باصدا مي شناسند ؛...
اين بالش بيچاره ، به گريه هاي بي صدا


هی زن با تو هستم
یکبار
پشت تردیدهای
یک مرد چشم بگذار
خواهی دید
چقدر اشک را در این بازی قایم کرده است!!


فقط رفت...
بدون کلامی که بوی اشک دهد...
فقط رفت...
بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد...
فقط رفت...
... بدون بوسه ای...
فقط رفت...
و من شنیدم که توی دلش گفت: " راحت شدم...


رمز عزیز بودن کم در دسترس بودن است

